۱۳۸۷ اسفند ۷, چهارشنبه

در میهمانی ِ استریت ها

گونه­ام بر زانویش؛
دستش بر دیگر گونه­ام
در رفت و
آمد.
شست ِ دیگر دستش
در دهانم،
که می­مکم
می­مکم اش...
دستم
در ذهنم
که مست،
در تن اش
که در رفت؛
آمد.
انگشت میانه
میان ِ دیگر دستم
رو به شما
به نگاه پُرسان ِ شما
به نگاه ِ پُرسان نه
که هراسان ِ
شما
که:
!Fuck your world
!Fuck your blieves
!Fuck your dirty mind
!!Fuck every little thing about you

۱۳۸۷ بهمن ۲۸, دوشنبه

عقده ی اورست من *

1. برمی­گشتیم خانه. ماه با ماشین ما مسابقه می­داد و همیشه می­برد. من به پدرم می­گفتم تندتر برود. پشت سر مادرم می­نشستم همیشه که نیم­رخ پدرم را ببینم.
تا بپیچیم به خیابان فرعی­ای که خانه­ی ما در آن بود، همان جایی که ماه از ادامه­ی مسابقه انصراف می­داد، من یادم می­افتاد که باید خودم را به خواب بزنم.
چشم­هایم را می­بستم و می­رسیدیم خانه.
پدرم می­دید که خوابم برده. در ِ حیاط را می­بست؛ بغلم می­کرد... مادر و برادرم رفته بودند توو.
کمتر از یک دقیقه من و پدرم در حیاط تنها بودیم.
من در آغوش او.

2. در ميان عكس­های خانوادگی، من تنها يك عكس دو نفره با پدرم دارم؛ روز به دنيا آمدن، پيچيده در ملافه­های سفيد.
من آن موجود نحيف ميان ملافه­ها را من نمی­دانم. چون خود ِ يك روزه­اش هم تصوري از من ندارد... .
من با پدرم عكس دونفره ندارم.
هميشه مزاحمي از جنس برادر يا مادر هست.

3. نگاه ِ كسی كه دو سال از زندگی­ام را هدرش دادم به نگاه پدرم مانند بود.
دو سال از زندگي­ام را براي نگاه پدرم هدر دادم.
چيزي هدر نداده­ام... .

4. چه باید کرد؟ **




* عقده­ی اورست پیشنهاد من برای گي­ها است؛ برای آن­چه در پسرهای استریت عقده­ی اودیپ و در دخترهای استریت عقده­ی الکترا نامیده می­شود. اورست برادر الكتر، پسر كليتمنسترا و آگاممنون است كه به دستور آپولون و تحريك خواهر تاوان خون پدر را از مادر می­گيرد. اين نام گذاری اگر به اندازه­ی اوديپ با موضوع تناسب نداشته باشد دست كم از الكتر متناسب­تر است.

** اورست/ نمايشنامه­ی دوم از تريلوژي اورستيا/ آيسخولوس





۱۳۸۷ بهمن ۲۱, دوشنبه

مجتبا 2

دروغ گفتم.
در این یک مورد خیلی هم مردم.
می خواستم ببینم تو چی می گی!
به همزادت سلام برسون
دلم براتون تنگ شده....

۱۳۸۷ بهمن ۱۵, سه‌شنبه

مجتبا

من و تو
انگار ناچاریم باشیم به پسر ماندن
مرد نمی شویم
نه در بیست سالگی
نه در چهل یا هفتاد...
و نه پس از مرگ.

راستی تو به زندگی پس از مرگ باور داری؟
یا به خدا؟

من که هنوز مرد ِ باور نکردن نیستم... .