۱۳۸۸ اردیبهشت ۲, چهارشنبه

گاهی

خنکی ِ باد است
،گاهی که مستم،
بازوهایت
گه گاه
که هستی...

۱۳۸۸ فروردین ۲۵, سه‌شنبه

...

غروب سه­شنبه خاکستری بود
همه انگار نوک کوه رفته بودند
به خودم هی زدم از این جا برو
اما
نه پایان­خدمت دارم
نه گذرنامه
نه روادید...