مامان نشسته روي زمين، جدول حل ميكند. مبلها هنوز نرسيده. من سرم را گذاشتهام روي پايش «قطار به موقع رسيد» ميخوانم:
عرق چيز خوبي است. همچون آتش در او فرو ميرود و همانطور كه آتش در زير كتري، آب را به جوش ميآورد، در رگهاي او به حركت درميآيد. عرق خوب چيزي است، گرمش ميكند. بطري را به ريش نتراشيده پس ميدهد.
ياد روزي ميافتم كه با (...) رفتيم سر كارش و برگشتيم خانه و (...) و (...) رفتند و كارهاي (...) را ديديم و پرسيد: خوبي؟ و سرم را گذاشتم روي پايش و پاهايم دراز شد روي سنگها و خم شد گونهام را بوسيد...
زندگي خوب است. مامان را فشار آرامي ميدهم و بازويش را از زير چادري كه دور خودش پيچيده بوس ميكنم...
سكوتم امروز آغاز شده... سخت نيست... زندگي خوب است؟ گاهي...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
بله . خوب است .
پاسخحذفزندگی همیشه خوب است این زندگان هستند که گاهی خوب و گاهی بدند
پاسخحذف