1. دوست داشتم بابام منو لوس کنه. مگه نمیشه یک پسربچه رو هم نشوند روی پا تا با سیبیل باباش بازی کنه؟
دوست داشتم بابام منو خیلی بغل کنه. چند باری که باهاش حموم رفتم میخواستم بغلم کنه تا دوش رو بگیرم. میخواستم نگذارم آب بیاد بیرون؛ اما آب از بین انگشتهای کوچیکم میزد رو صورت بابام. بغلش زیر دوش آب گرم از همیشه گرمتر بود.
بابامو نداشتم حتا وقتی زنده بود.
بابام با پسرش مث ِ یک مرد رفتار میکرد.
2. دوست داشتم (خیلی دوست داشتم اما اونقدرا خودخواه نبودم که انتظار داشته باشم) که تو حواست به من باشه. نه این که کاری بکنی... که فقط حواست به من باشه... .
که دیگه از نصف شب گم شدن توو نظام آباد اینقدر نترسم. نه این که گم نشم! گم بشم اما از گم شدن نترسم؛ که دیگه از آینده نترسم؛ چون میدونم تو حواست به من هست.
که تو از دور از من مراقبت میکنی... .
بغلت گرمه. با همهی ناپایداریش باز داغه داغه. داغ و امن.
تو منو لوس نمیکنی. توقعی ندارم، اما خب دوست دارم دیگه... دست ِ خودم نیست.
تو منو لوس نمیکنی اما من تک تک لبخندهات رو یادم هست که به من زدی.
اون روز، که یادم نیست از چی دلخور بودم، رو یادم هست که با لبخند گفتی: اوی! اخم نکن فسقلی!!
3. بابام میخواست پسرش نمونهی کامل یک مرد سرراست بشه.
تو منو همینی که هستم پذیرفتی...؟
این خالی ِ بزرگ رو بابام توو من پُر نکرد.
تو میتونی با چند تا لبخند و نگاه آروم ِ آروم کنندهات پُرش کنی... .
4. بابام میشی؟
"باشه"
پاسخحذفحتی همین که هست.., که بشه ازش پرسید..
درست همون دلیلی ِ که نباید به آرامش ات شک کنی!!!!!!!
من هیچ وقت بابا نمیشم.
پاسخحذفشعر که میذاری خوشحال می شم. اما این متنتو که خوندم خوشم اومد چون یک نکته ی عمیق روانشناختی فهمیدم، اونم رابطه ی "ددی-سان" آخه معمولن رابطه ی "ددی-داتر" خیلی در خور توجهه. تا حالا انقدر مستقیم "ددی-سان" به ذهنم خطور نکرده بود. جایی هم نخونده بودم. چیز جالب و سکسی ای از آب در میاد.
پاسخحذفدوست داشتم (خیلی دوست داشتم اما اونقدرا خودخواه نبودم که انتظار داشته باشم) که تو حواست به من باشه. نه این که کاری بکنی... که فقط حواست به من باشه... .
پاسخحذفبابا خواستن خوبه ... من ام بابا می خوام... یه بابا که توقع نداشته باشه ... اما دوست داشته باشه.
ارنواز
من قبلن اینجا نظر گذاشته بودم
پاسخحذفخودت پاکش کردی یا کامنت دونیت قات زده؟
گاهی وقتا توی ذهنم من دنبال مامانی میگردم که خودمو واسش لوس کنم. اینکه اینجوری باشه بهتره. مامان خیلی بهتر میتونه کمک کنه که اونی هستیم باشم و باشیم.رودروایستی با مامان خیلی کمتر از بابا است.
پاسخحذفولی به قول حمید: اونی که گفت ""من هم به پدر بودنم افتخار میکنم هم به گی بودنم"".این اخر زندگی مطلوبه واسه من.کی میتونست کمکم کنه غیر از مامانم؟؟؟
نه؛ من چيزي پاك نكردم
پاسخحذفناجور
چرا دیگه از اون شعر سه خطی هات که من کلی خودمو باهاشون آیدنتیفای می کنم و در نتیجه حال می کنم، نمیذاری؟!
پاسخحذف(منظورم مودبانه ی این درخواست بود که: یالا از اون شعرات بذار!)
تو خیلی قشنگ یه چیزی رو نوشتی که خیلی قشنگ نوشتی که خیلی قشنگه که بهتر از این نمی شد نوشت که خیلی عالی نوشتی .
پاسخحذفباهات حرف که زد صداش چه جوری بود؟
پاسخحذفیادته؟
کی باهات حرف زد؟
کجا بودید؟
وقتی بهت گفت فسقلی بهت دست هم زد؟
لبخند چی؟ لبخند داشت اون موقع؟
جمله های دیوانه کننده شون رو در عین بی خیالی می گن اون وقت اگه التماس کنی یک کلمه حرف عشقی بزنن واسه ات از واگنر و نیچه می گن اه