۱۳۸۸ دی ۱, سه‌شنبه

تن-کارشناسی

برجستگي رگ‌ها

روي ساق‌هاي كشيده

پيكره‌هاي ميكلانژ را به ياد مي‌آورند؛

كه از پسران جوان ساخته…

و انگشتان پا

خط‌هاي تمرين‌هاي داوينچي را

از پا

كه زمين را مي‌فشارند...

موي نرم تن

نرم نرم

از

زير

گردن

آغاز مي‌شود

به ميانه‌ي بر

و يك خط كه كشيده مي‌شود به ناف (بوسه‌گاه من)

كه انبوه شود

از

زير

ناف

و لخت شود؛

لخت ِ لخت

روي كير (باز بوسه‌گاه من)

و گسترده و نرم‌تر شود

از

روي

ران

تا ساق

(كه دست مي‌كشم بر رگ‌هاي برجسته‌اش)

انحناي گونه

كه تراشيده شده از ماهيچه

(و پوستي پُرخون پوشانده‌اش)

با

سبيل تيره - روشن

(وقتي كه مي‌خندد دهان)

يك فضاي خالي ِ

گنگ

و

لرزان

مي‌سازند...

(آن فضاي گنگ بوسه‌گاه من)

چشم نه...

نگاه!

نگاه!

(كه من را در برابرش بي‌كنش مي‌بينم)

نگاهي

كه مي‌خندد

اخم

گريه

پرخاش

محبت

بازي‌گوشي

مي‌كند؛

مي‌‌‌‌‌كـُند!

مي‌كـَند، جان را از تن

مي‌كـُند...

دو خط ِ

آرام ِ

گردن

(شاه بوسه‌گاه من)

كه

هر بره‌اي را

خون آشام

مي‌كند...

لبخند و لب (بسيار بوسه‌گاه من)

دو قطره‌ي آب

كه

به هم

رسيده‌اند

انگار دارند در هم مي‌روند كه يك قطره‌ي بزرگ ساخته شود...

ذهن

(بوسه‌گاه من؛« گاه» به آن معني كه در زمان)

كه گاه

مي‌انديشد؛

گاه

خشم مي‌گيرد؛

گاه

نشئه مي‌شود؛

و گه گاه

دوستم دارد...

و دست

با پنج انگشت

شست

آرامش، زور

اشاره

ذهن، انديشه

ميانه

كير، غرور

انگشتر

مهرباني

كوچك

بوسه‌گاه من

باز و بسته شدن هر پنج: آرامش من، انديشه‌ي من، غرور من، مهرباني من، بوسه‌گاه من...

من

زيبايي پرست

زيبايي در معني

كمال زيبايي

معني ِ

تن ِ

تو...

شيراز

معدن ِ لب لعل است

و كان حسن

من

جوهريّ ِ مفلسم

از آن رو

مشوّشم...

تشويش

از

تو

از

كير ِ تو

كه نشسته بر تخت

ساق‌هاي ِ تو

بالا تنه‌ام را بپوشانند

انگشت‌هاي پاي ِ تو

به دمبالچه‌ام فشار بياورند

موهاي ران ِ تو

صورتم را نوازش كنند

و گردنت؛

كه رو به من خم است

و گونه و لبخندت

كه فضاي خالي مي‌سازند

و ذهنت

كه

مرا مي‌كند

و انگشتانت كه موهاي سرم را مي‌نوازند...

من

چنگ ِ توام

در دست توام

زخمت بزني

زخمت نزني

من...

و من

كيرت را

به دهان مي‌برم

در جشنواره‌ي تنت

آرام آرام

زبان مي‌زنم

رعشه‌ي شيريني مي‌دوانم

به تنت

و تو تندتر مي‌نوازي

موهاي‌ ِ

چنگت را

و من سرعت مي‌دهم

به زبانم

از ميانه‌ي دو قطره‌ي لبت

صدايي مي‌آيد

نا مفهوم و دلچسب

كه مي‌مكم

نم دلچسبي

كه بيرون مي‌زند

فشار نرمي مي‌دهي به كمرت

كيرت

مي‌رقصد

و بيشتر توو مي‌رود؛ روي فرش قرمز

كه در بر مي‌گيردش

و قطره‌ها كه زمزمه مي‌كنند

نام ِ كوچكم را

نام كوچكم را... نام كوچكم را... نام كوچكم! نام كوچكم! نام كوچك نام كوچك نام كوچك ِ من را

نام كوچكم نام كوچك من نامم نام كوچك... نامم... نام ِ ... كوچـ... ك ِ ... من...................را...

بيرون مي‌جهي

از درونت

به درونم

مي‌نوشمت

مي‌نوشمت

مي‌نوشمت

و در جشنواره‌ي تنت

تنت را لم مي‌دهي

پاهايت را دراز مي‌كني

من موازي ِ آن‌ها

دراز مي‌شوم

سرم را

روي قفسه‌ي سينه‌ات

فشار مي‌دهم

و سفت

(خيلي سفت)

مي‌گيرمت

تو سيگار مي‌گيراني

خيره به رو به رو

(در سكوت ناب)

كام مي‌گيري

من مي‌گيرم سيگارت را

كام مي‌گيرم

(ته‌اش پرآب است از قطره‌هاي لبت)

كام مي‌گيرم

و با كيرت

كه حالا

نرم است

بازي مي‌كنم

كه خوابت ببرد

و من

تنها مي‌شوم با تنت

نگاهت مي‌كنم

نگاهت مي‌كنم

نگاهت مي‌كنم

هوا را به موازات تنت نوازش مي‌كنم

خوابم مي‌برد

در خواب

تو را

نگاه مي‌كنم

نگاه مي‌كنم

نگاه مي‌كنم

تیر 87




۷ نظر:

  1. من تا حالا به این فکر نکرده بودم که همدیگرو میشناسیم ولی خیلی جالب و عجیب و همه اینا میشه که واقعن اینطوری باشه. ولی اگه میتونی یه اسم به من بده شاید اینطوری باشه.

    پاسخحذف
  2. چی می شد توی دانشگاه رشته تن-کارشناسی داشتیم؟

    هوا را به موازات تنت نوازش مي‌كنم

    شاه بیت شعرت

    پاسخحذف
  3. ناجور عزیزم
    من این کامنت رو برات میل زده بودم که خودت بذاری توی وبلاگت چون من به سختی می تونم وارد وبلاگت بشم و از اون سختتر می تونم کامنت بذارم
    اما
    انگار این بار شدنیه
    بابت تاخیر معذرت می خوام
    کامنت:
    پورنوگرافی و ساختن شکلی پر معنی از خلال واژه ها قابل تحسینه و چیزیه که فکر می کنم بلاگ های ما کم داره و من هم قول می دم شروع کنم هر چند یلدای دو سال پیش این کار رو کردم و مورد قبول نشریه چراغ قرار نگرفت و گفتند آقا جان اینجا خانواده ها می آن و نمی شه گذاشت این چیزها رو
    توی این شعر ،طراحی کردی،بون گذاری کردی،مورف انجام دادی و انیمه کردی یه کاراکتر بی نام و نشان رو
    چند بار از کیر استفاده کردی نشمردم ولی هر بار لذت بردم
    زخمت بزنی زخمت نزنی خیلی بهم حال داد

    پاسخحذف
  4. بوسه‌گاه من؛« گاه» به آن معني كه در زمان
    این توضیح که گاه به چه معنیه ضربه‌ی مهلکی به شعر پرشورت وارد کرده. خصوصا که شعرت هیچ توضیحی رو لازم نداره. هیچ ابهامی توش نیست وقتی میگی
    كه گاه

    مي‌انديشد؛

    گاه

    خشم مي‌گيرد؛

    گاه

    نشئه مي‌شود؛

    و گه گاه

    دوستم دارد...

    شعرت پر از افت و فرودای قشنگه و اینا
    خوشحالم از بابت کشفت :)

    پاسخحذف
  5. به نظرم عالی بود...براووووووووووو
    ادبیات سانسور شده ما تشنه این اشعار عریان و در عین حال پاکه....
    ادامه بدید..

    پاسخحذف